ما را غم است، مونس شبهاي انتظار
از ياد برده كوير دلم،صداي بهار
گم گشت،پرتو خورشيد آسمان
در هاله اي ز ابر، در شب تار
هر روز بوده در پي فرداي روشني
غافل كه ميشود،اين روزهاتكرار
درشاهراه حادثه مدفون زغم شديم
ازدست دل كه به عشق توشددچار
لبريز اشك، دو چشمان عاشقم
از اينكه باز، تو عشق مرا كني انكار
درحركتيم هردوي مادرمسيرعشق
من ميروم پياده وتو، ميروي سوار
جامانده نقش تو چون سايه روي دل
بنشسته ام هنوز،به راهت به انتظار
در امتدادعمر،گره خورده چشم من
به قايق زمان فرورفته در غبار.
,
.مــــــــــــــــــــام شعرهایم در وصف نیامدنت است ! اگـــــــــــــــــر روزی . . . نـــــــــــاگــــهان . . . ... نــــــــــاباورانـــــــ ــه سر برســـــــــــــی . . . از شاعر بودن . . . استعفا میدهم . . . نقـــــــــــــــــاش میشوم. . . و تا ابـــــــــــــــــــــد نقش پــــــــــــــرواز مـــــــیکشم !!.
|