شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد!
..
بگذر تابستان ،
حالـــــــــم با تو خوب نمی شود ،
پاییز حال مرا خوب می شناسد ،
من زاده ی پاییزم ،
صدای بــــــــــــاد ،
عصرهای تاریـــک ،
هیاهوی غروب مدرسه ،
انتـــــــظار دیـدار عشق ،
در لبـــاس فرم مدرسـه ،
لباسی که زار زار بر اندامت می گریست ،
اما چقدر به تو می آمد ،
و من ،
پشت پنجره آشپزخانه ،
چشم به راه رسیدن سرویـــس مدرسه...!
..